ArtKit کیت هنری
كارگردان مستند با كیت هنری مطرح كرد؛

وقتی حاج قاسم بابت اجازه مادر مردد شد

وقتی حاج قاسم بابت اجازه مادر مردد شد به گزارش کیت هنری، ساسان فلاح فر کارگردان مستند ردی از یک مرد از آثار حاضر در شانزدهمین جشنواره سینماحقیقت به عرضه توضیحاتی در رابطه با روایت این مستند از سردار حاج قاسم سلیمانی پرداخت.



ساسان فلاح فر کارگردان مستند «ردی از یک مرد» از آثار حاضر در بخش اصلی شانزدهمین جشنواره بین المللی «سینماحقیقت» که به روایتی از اهالی روستای محل تولد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی می پردازد، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره ی این اثر توضیح داد: مستند «ردی از یک مرد» بدنبال ارائه مختصات جدیدی از یک مرد است که شاید بیشتر افراد یکی از ابعاد وجودی او را می شناسند. مردم عادی طبیعتاً شهید سلیمانی را از بعد نظامی می شناسند چونکه بیشتر درباره ی آن صحبت شده است و وقتی نام ایشان مطرح می شود، ناخودآگاه ذهن ها به سمت کارهای نظامی و بین المللی ایشان می رود. من خواستم برخلاف این تصویر همیشگی، به روایت متفاوتی درباره ی ایشان بپردازم.
وی افزود: برای تحقق این هدف لازم بود از خودشان فاصله بگیرم و بنا بر این رفتم سراغ افرادی که از سالهای بسیار دورتر ایشان را می شناختند. به روستایی در فاصله ۲۰۰ کیلومتری کرمان به نام «قنات ملک» رفتیم که زادگاه شهید سلیمانی بود، در همان جا هم بزرگ شده بودند و تا همین سالهای آخر عمر هم آنجا و مردمانش را فراموش نکرده بودند و با تمام مشغله هایی که داشتند، حداقل سالی دو تا سه بار به این روستا سر می زدند. احساس کردیم مردم این روستا، بهترین منابع برای به دست آوردن همان تصویری هستند که من به دنبالش بودم.
این مستندساز اظهار داشت: شهید سلیمانی تا حوالی سن ۱۳ سالگی در همین روستا زندگی می کردند و پس از آنست که به کرمان می روند و در هتلی مشغول به کار می شوند و گارسنی می کنند. این وجه در فیلم روایت نشده است اما ما می خواستیم در این فیلم از کسی صحبت نماییم که شاید کسی باورش نشود از کجا برخاسته است. ایشان برای کمک مالی به خانواده در همان سن ۱۳ سالگی روستا را ترک می کنند و برای تسویه بدهی پدر، به هتلی در کرمان می روند و آنجا مشغول به کار می شوند. این ها همه در دست نوشته های شهید وجود دارد. از همین مرحله به بعد است که اتفاقات متفاوتی در زندگی ایشان رقم می خورد.
حاج قاسم نه خودش را فراموش کرد نه اهالی زادگاهش را
فلاح فر اظهار داشت: ماجرای فیلم «ردی از یک مرد» اما درباره ی این نکته است که فردی که در آن سن و سال، روستای محل تولد خودرا ترک کرده و مسیری را پیموده که تبدیل به یکی از ژنرال های بلندپایه نظامی ما شده، آن روستا را هیچگاه فراموش نکرده، خاصیت مهم این آدم همین است که هیچگاه اصل خوش را فراموش نکرده، او نه خودش را فراموش کرده است و نه تک تک افراد ساکن روستای محل تولدش را. جالب این که تک تک اهالی این روستا هم هر یک «قاسم سلیمانی» مختص خودرا دارند، نه آن تصویری که در ذهن ما تولید شده است. بنا بر این می خواستم سردار را از زبان بی تکلف همین اهالی روستا، روایت کنم.
وی اضافه کرد: روایت های این اهالی این روستا، در کنار یکدیگر پازلی را برای ما تکمیل می کند که بعد دیگری از شخصیت حاج قاسم را به ما معرفی می کند. نکته مهم این است که ما داریم درباره ی فردی صحبت می نماییم که با هر قاعده ای، طبیعتاً نیازی به اهالی این روستا نداشته، اما او تک به تک به خانه این اهالی سر می زده است و شما هیچکس را در این روستا پیدا نمی کنید که یک یادگاری شخصی از شهید سلیمانی نداشته باشد. از پیرزنی که می گویند چشمم ضعیف شده بود و حاجی برایم عینک خرید تا فرد دیگری که در خانه اش نیاز به تعمیرات داشته و حاج قاسم فردی را برای مساعدت با او فرستاده بود.
کارگردان «ردی از یک مرد» افزود: من فقط به یک روستا سر زدم اما فکر می کنم اگر به تمام مناطق جنوب شرق کشور سر بزنید، از این دست روایت ها در ابعاد مختلف بازهم پیدا می کنید. یک مادر شهید که گرفتار آلزایمر شده است، وقتی مقابلش می نشینید و با او سر صحبت را باز می کنید، پیش از هر چیز نام حاج قاسم را به زبان می آورد. هیچ چیز در خاطرش نیست، غیر از چهار خاطره ای که از حاج قاسم در حافظه دارد. حتی فرزند شهید خودش را هم به یاد نمی آورد اما این خاطرات را در ذهن دارد و اینطور این افراد شهید سلیمانی را دوست داشته اند.

وقتی حاج قاسم مادرش را نوازش می کند و برایش شعر می خواند
فلاح فر درباره ی سکانس متفاوتی از مستند «ردی از یک مرد» که نشان میدهد حاج قاسم سر خودرا بر پای مادر پیرش گذاشته است هم توضیح داد: این همان نکته ای است که اشاره کردم وقتی نام حاج قاسم می آید، بیشتر ما به یاد جنگ و داعش و سوریه می افتیم، اما وقتی تصویر متفاوتی از ایشان می بینیم، تازه متوجه خاستگاه او می شویم. اگر قاسم سلیمانی این لطافت ها را نداشت، به چنین محبوبیتی نمی رسید. جنگاوران بسیاری را داشته ایم که هیچگاه به این اندازه محبوب نشده اند. وقتی سردار، چنین رفتاری با مادر خود دارد، سر روی پایش می گذارد، او را نوازش می کند و برایش شعر می خواند، تصویری خلق می شود که هیچ یک از ما انتظار دیدن آنرا نداریم. با دیدن این تصاویر است که تصاویر کلیشه ای قبلی در ذهن ما می شکند و این شخصیت ابعاد بزرگ تری پیدا می کند.
وی افزود: این تصویر شاید مربوط به یکی دو سال پایانی عمر مادر سردار هم باشد. خود سردار درباره ی آخرین دیدار خود تعریف می کنند: «وقتی می خواستم آنجا را ترک کنم، مادرم گفت چیه این همه آمریکا، آمریکا می کنی؟! من مادرت هستم می گویم بمان. وقتی این را گفت، من دیگر نتوانستم کار دیگری بکنم.» یعنی سردار بدون رضایت مادر، به رغم سن و سال و جایگاهی که داشتند، قدم از قدم برنمی داشتند و منتظر ماندند تا ابتدا مادر را راضی کنند. او مردد می شود و خواهران شان پا در میانی می کنند تا مادر راضی به سفر شود و بعد سردار عازم می شوند.
این مستندساز درباره ی عدم معرفی کاراکترهایی که در فیلم صحبت می کنند هم توضیح داد: من از قصد نام این افراد را بصورت کپشن درج نکردم چونکه می خواستم با شخصیت آنها مواجه شویم، فارغ از این که نام شان چیست. من درباره ی آن روستا پژوهشی انجام داده بودم اما وقتی وارد روستا شدم، همه چیز برایم تغییر نمود. این یک تجربه بزرگ برای من در حوزه مستندسازی بود چونکه با فضایی مواجه شدم که با آنچه تصور می کردم، متفاوت بود. اگر این سفر برایم بهترین سفر عمرم نبود، بطور قطع یکی از بهترین ها بود. مواجهه با این مردم برایم بسیار جذاب بود و واقعاً حالم از دیدار آنها خوب شد، تلاشم این بود که در این مستند، این حال خوب خودم را حفظ و به مخاطب منتقل کنم.


منبع:

1401/09/26
08:36:16
5.0 / 5
370
تگهای خبر: تصویر , جشن , جشنواره , زندگی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۵ بعلاوه ۴
ArtKit کیت هنری
artkit.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كیت هنری محفوظ است

كیت هنری

کیتهای هنری